دست نوشته های سانی: نوامبر 2009

۱۳۸۸ آذر ۴, چهارشنبه

These pictures are awesome---------enjoy !!!!!!!! And make sure you look at the last one!!

And My Favorite........

I love Gods' sense of humor, too

A smile from God ! One in a million shot

Send God's smile to someone you want to bless today!

۱۳۸۸ آذر ۱, یکشنبه

شیطان بازنشسته شد!

امروز ظهر شیطان را دیدم.
نشسته بر بساط صبحانه و آرام لقمه برمیداشت.
گفتم: ظهر شده، هنوز بساط کار خود را پهن نکرده ای؟ بنی آدم نصف روز خود را بی تو گذرانده اند.
شیطان گفت: خود را بازنشسته کرده ام. پیش از موعد!
گفتم: به راه عدل و انصاف بازگشته ای یا سنگ بندگی خدا به سینه می زنی؟
گفت: من دیگر آن شیطان توانای سابق نیستم. دیدم انسانها، آنچه را من شبانه به ده ها وسوسه پنهانی انجام میدادم، روزانه به صدها دسیسه آشکارا انجام میدهند. اینان را به شیطان چه نیاز است؟

۱۳۸۸ آبان ۲۷, چهارشنبه

روش دانلود از سایت youtube.com

برای اولین بار روبوت یاهو مسنجر و گوگل تالک دانلود مستقیم از یوتوب کلیک کنید !!!

روبوت دانلود از یوتوب مسنجر !

شاید برای اولین بار باشد که روبوتی با این کارایی را در سطح اینترنت مشاهده میکنید این روبوت در یاهو مسنجر و گوگل تالک قابل دسترس برای شما است .

چگونگی کار با روبوت ؟

بعد از پیغام دادن به روبوت در یکی از مسنجر ها آی دی ویدیو را برای آن ارسال و بعد از چند ثانیه لینک های دانلود مستقیم با انواع فرمت برای شما ارسال میشود

آی دی ویدیو چیست ؟

به عنوان مثال ما لینکی از یک ویدیو در یوتوب را داریم

http://www.youtube.com/watch?v=NXq6ijHBIqk

آی دی ویدیو در این آدرس NXq6ijHBIqk است

آی دی روبوت در یاهو مسنجر : youtubesave@yahoo.com
آی دی روبوت در گوگل تالک : ytsave@gmail.com

مرا بغل کن!

روزی زنی روستائی که هرگز حرف دلنشینی از همسرش نشنیده بود، بیمار شد.
شوهر او که راننده موتور سیکلت بود و از موتورش براى‌ حمل و نقل کالا در شهر استفاده مى‌کرد،
براى اولین بار همسرش را سوار موتورسیکلت خود کرد.
زن با احتیاط سوار موتور شد و از دست پاچگی و خجالت نمی دانست
دست هایش را کجا بگذارد که ناگهان شوهرش گفت: مرا بغل کن.
زن پرسید: چه کار کنم؟ و وقتی متوجه حرف شوهرش شد ناگهان صورتش سرخ شد.
با خجالت کمر شوهرش را بغل کرد و کم کم اشک صورتش را خیس نمود.

به نیمه راه رسیده بودند که زن از شوهرش خواست به خانه برگردند،
شوهرش با تعجب پرسید: چرا؟ تقریبا به بیمارستان رسیده ایم.
زن جواب داد: دیگر لازم نیست، بهتر شدم. سرم درد نمی کند.

شوهر همسرش را به خانه رساند ولى هرگز متوجه نخواهد شد که
گفتن همان جمله ى ساده ى "مرا بغل کن"
چقدر احساس خوشبختى را در قلب همسرش باعث شده که
در همین مسیر کوتاه، سردردش را خوب کرده است.

عشق چنان عظیم است که در تصور نمی گنجد.
فاصله ابراز عشق دور نیست.
فقط از قلب تا زبان است و کافی است که حرف های دلتان را بیان کنید.